تاریخچه و فرهنگ

قهوه در سینما: ماجرای فیلم‌هایی که عطر قهوه را به قاب تصویر می‌کِشند

سینما

قهوه در سینما: ماجرای فیلم‌هایی که عطر قهوه را به قاب تصویر می‌کِشند

وقتی مشغول تماشای فیلم موردعلاقه‌تون هستین و یکی از شخصیت‌ها یه فنجون قهوه داغ برمی‌داره، انگار می‌تونین عطر قهوه رو توی فضای خونه حس کنین! 🎬☕ قهوه در سینما فقط یک نوشیدنی ساده نیست؛ گاهی خودش تبدیل به یک شخصیت یا نشونه توی داستان می‌شه. توی این مطلب قراره یه نگاه خودمونی و صمیمی داشته باشیم به حضور قهوه روی پرده‌ی نقره‌ای و سکانس‌هایی که عطر و حالِ قهوه رو برامون زنده می‌کنن. پس با ویکی کافینا همراه ما باشین تا ببینیم چطور یه فنجون قهوه‌ی ساده می‌تونه تو دل یه فیلم غوغا کنه و تبدیل به بخشی از فرهنگ و تاریخچه‌ی سینما بشه.

 

قهوه در سینما؛ فراتر از یک نوشیدنی ساده

قهوه از اون نوشیدنی‌هاییه که تقریبا تو همه جای دنیا پیدا می‌شه و هر کسی یه جورایی باهاش خاطره داره. همون‌طور که قهوه تو زندگی واقعی به آدم‌ها انرژی میده و دورهمی‌ها رو گرم می‌کنه، تو دنیای سینما هم نقشش چیزی کم از قهرمانای اصلی نداره. خیلی وقتا یه فنجان قهوه می‌تونه حرف‌هایی رو بزنه که شاید توی هیچ دیالوگی گفته نشه.

کارگردان‌ها و فیلم‌نامه‌نویس‌ها از قهوه به عنوان یه ابزار روایی استفاده می‌کنن تا فضا بسازن یا عمق به شخصیت‌ها بدن. مثلا وقتی یه پلیس خسته رو می‌بینیم که نصف شب تو دفترش قهوه می‌خوره، فوری متوجه می‌شیم که اون آدم خواب نداره تا وقتی پرونده رو حل کنه – این یعنی پشتکار و خستگی‌ناپذیری شخصیت رو فقط با یه لیوان قهوه بهمون نشون دادن. یا تصور کنین دو تا غریبه تو یه کافه دنج نشستن و قهوه می‌نوشن؛ همین صحنه به ما می‌گه قراره بین این دو نفر گفتگوی مهمی شکل بگیره یا حتی شاید جرقه‌ی یه رابطه‌ی عاشقانه بخوره.

قهوه تو فیلم‌ها نقش‌های مختلفی بازی می‌کنه: یک جا آرام‌بخش اعصاب شخصیت‌هاست، یه جای دیگه مایه‌ی انرژی و بیداریشونه. گاهی هم صرفا به صحنه حس واقعی و روزمره میده. جالبه بدونین که تو خیلی از آثار سینمایی, قهوه تبدیل به نماد زندگی روزمره یا صمیمیت شده. حتی بوی قهوه رو از پشت پرده احساس می‌کنیم؛ اون‌قدر که بعضی وقتا وسط فیلم وسوسه می‌شیم پا شیم یه فنجون قهوه برای خودمون بریزیم!

حالا که حرف از نقش و نگار قهوه تو سینما شد، بیاین بریم سراغ خاطره‌انگیزترین حضورهای قهوه روی پرده. از فیلم‌های کلاسیک قدیمی گرفته تا شاهکارهای مدرن، همه جا ردپای این نوشیدنی محبوب پیدا می‌شه. در ادامه سکانس‌های معروف قهوه در سینما رو مرور می‌کنیم؛ سکانس‌هایی که هر کدوم به نوعی عطر قهوه دارن و تماشاشون برای عاشقان قهوه لذت‌بخشه.

 

سکانس‌های خاطره‌انگیز قهوه در سینما

Breakfast at Tiffany’s – صبحانه در تیفانی: شروع روز با قهوه و رویا

یکی از تصویرهای موندگار تاریخ سینما، صحنه‌ی ابتدایی صبحانه در تیفانی (۱۹۶۱) است. «هالی گولایتلی» (با بازی آدری هپبورن) رو صبح زود می‌بینیم که با لباس‌شب مشکی شیک و یک فنجان قهوه به دست، جلوی ویترین فروشگاه جواهراتی تیفانی در نیویورک ایستاده. هالی قهوه‌شو جرعه‌جرعه می‌نوشه و به ویترین خیره شده؛ انگار داره تو طعم قهوه‌ش رویاپردازی می‌کنه. اون لحظه‌ی آروم و خیابونیِ خلوت، با موسیقی ملایم پس‌زمینه، جوری حال و هوا می‌سازه که تماشاگر حس می‌کنه خودش داره اون قهوه‌ی صبحگاهی رو مزه‌مزه می‌کنه. این سکانس به ما نشون میده که قهوه چطور می‌تونه حس تنهایی ظریف و در عین حال امید به یه شروع تازه رو تو قاب تصویر منتقل کنه.

Pulp Fiction – پالپ فیکشن: یه فنجون قهوه وسط یک ماجرای جنایی

چه کسی فکرش رو می‌کرد تو دل یکی از خشن‌ترین و دیوانه‌وارترین فیلم‌های هالیوودی، قهوه باعث خنده‌مون بشه؟ تو فیلم پالپ فیکشن (۱۹۹۴) کوئنتین تارانتینو، بعد از اون ماجرای معروف توی آپارتمان، «جولز» (ساموئل ال. جکسون) و «وینسنت» (جان تراولتا) با کلی دردسر میرن خونه‌ی دوستشون «جیمی» (خودِ تارانتینو). جیمی کلافته و عصبانیه که اینا جسد آوردن خونه‌ش، ولی حداقل برای مهمون‌هاش یه قهوه حسابی دم کرده. جولز وقتی یه جرعه می‌خوره با تعجب و ذوق خاصی می‌گه: «وای جیمی، این دیگه چه قهوه‌ی خفنیه!» (البته با ادبیات بامزه و خاص خودش). همین دیالوگ قهوه‌ای تو اوج بحران، فضای سنگین صحنه رو یه لحظه سبک می‌کنه و نشون میده که حتی وسط تمیزکاری یه قتل تصادفی هم عطر قهوه می‌تونه حال آدمو جا بیاره!

Heat – مخمصه: قهوه‌ای برای یک رویارویی تاریخی

مخمصه (۱۹۹۵) یه فیلم جنایی/درام به‌یاد‌موندنیه که یک سکانس معروف «ملاقات بر سر قهوه» داره. تو این صحنه‌ی تاریخی، دو غول بازیگری یعنی «آل پاچینو» و «رابرت دنیرو» برای اولین بار روبروی هم قرار می‌گیرن؛ یکی پلیس و یکی دزد، نشستن توی یه غذافروشی (داینر) و هر دو یه فنجون قهوه جلوشونه. فضای بینشون پر از تنشه و دیالوگ‌هاشون تیز و دقیق، اما لحن صحبتشون مؤدب و آرومه انگار اون میز و قهوه‌های روی اون، یه منطقه‌ی بی‌طرف برای آتش‌بس موقتیه. تماشاگر با خودش می‌گه این دو نفر که هر لحظه ممکنه به هم شلیک کنن، چطور دارن سر فرصت قهوه می‌خورن!؟ همین تضاد قشنگ، سکانس کافی‌شاپ Heat رو تبدیل به یکی از به‌یاد‌موندنی‌ترین لحظات سینمایی کرده؛ جایی که عطر قهوه با طعم تلخ واقعیت و سرنوشت قاطی می‌شه.

Glengarry Glen Ross – گلن‌گری گلن راس: «قهوه مخصوص برنده‌هاست!»

شاید اسم گلن‌گری گلن راس (۱۹۹۲) به گوش همه آشنا نباشه، ولی سکانس معروفی که توش مدیر فریاد می‌زنه «Coffee is for closers only» (قهوه فقط مال اوناییه که معامله رو تموم می‌کنن) تو دنیای سینما و حتی کسب‌وکار ضرب‌المثل شده. تو این فیلم که درباره‌ی رقابت نفس‌گیر فروشنده‌های املاکه, یه رئیس گردن‌کلفت (با بازی الک بالدوین) میاد تا تیم بی‌حال فروش رو شارژ کنه. وقتی یکی از کارمندها سر میز بلند می‌شه قهوه بریزه، رئیس با تحقیر جلوشو می‌گیره و اعلام می‌کنه: «قهوه مخصوص برنده‌هاست». این جمله‌ی تند و تیز درجا به همه می‌فهمونه که تو اون دفتر، قهوه یه جور امتیاز ویژه ست نه حق همگانی! تماشای این صحنه برای بیننده‌ها هیجان‌انگیزه و نشون میده چطور یک فنجون قهوه ساده می‌تونه توی داستان به قدرت و شکست ربط داده بشه.

Thor – ثور: وقتی یک خدا برای اولین بار قهوه می‌خوره!

فیلم ابرقهرمانی ثور (۲۰۱۱) پر از صحنه‌های اکشن و فانتزیه، اما یه لحظه‌ی بامزه با قهوه داره که حسابی تو ذهن‌ها مونده. ثور (کریس همزورث) که یه خدای قدرتمند از دنیای دیگه‌ست، برای اولین بار تو زمین قهوه رو امتحان می‌کنه. اون توی یه کافی‌شاپ کوچیک، یه لیوان قهوه‌ی داغ رو سر می‌کشه و با هیجان می‌گه «این نوشیدنی خوشمزه‌ست!» بعد چون آداب زمینی حالیش نیست، لیوان رو محکم می‌کوبه زمین و داد می‌زنه «یکی دیگه!». 😄 بقیه‌ی مردم کافه ماتشون می‌بره که این یارو داره چه کار می‌کنه! این صحنه‌ی خنده‌دار نشون میده که حتی یک ابرقهرمان/خدا هم ممکنه از مزه‌ی قهوه ذوق‌زده بشه، هر چند سبک ابراز هیجانش یکم متفاوت باشه!

Reservoir Dogs – سگ‌های انباری: بحث داغ سر میز قهوه‌خوری

اگه اهل فیلم‌های کوئنتین تارانتینو باشین، می‌دونین که دیالوگ‌های طولانی و باحال تخصصشه. تو سگ‌های انباری (۱۹۹۲)، فیلم با یه سکانس ساده اما به‌یادماندنی تو یه کافه شروع می‌شه: چند تا خلافکار کت‌وشلواری دور میز نشستن، فنجون‌های قهوه جلوشونه و دارن درباره‌ی همه چی حرف می‌زنن؛ از معنی آهنگ مدونا گرفته تا انعام ندادن به گارسون! این گپ‌وگفت خودمونی سر میز صبحونه، قبل از اینکه داستان سرقت اصلی شروع بشه، هم شخصیت‌پردازی تک‌تک آدم بدا رو انجام می‌ده، هم با حضور قهوه و محیط کافی‌شاپ، یه حس واقع‌گرایی و روزمرگی به شروع فیلم میده. قهوه اینجا بهونه‌ایه برای نشون دادن رفاقت (و اختلاف‌نظر) بین خلافکارا، اون‌هم چند لحظه قبل از طوفان حوادث.

Amélie – املی: کافه مون‌مارتر و جادوی زندگی روزمره

فیلم فرانسوی دوست‌داشتنی املی (۲۰۰۱) تقریبا تمام لحظات شیرینش در یک کافه‌ی دنج در محله‌ی مون‌مارتر پاریس می‌گذره. «املی» (آدری توتو) پیشخدمت یک کافه‌ است و هر روز با مشتری‌های ثابت و عجیب‌غریبش سر و کار داره. عطر قهوه و صدای خش‌خش دستگاه اسپرسوساز جزئی از پس‌زمینه‌ی همیشگی این فیلمه. تو همین کافه‌ست که املی نقشه‌های خلاقانه‌ش رو برای خوشحال کردن دیگران طراحی می‌کنه و البته کم‌کم عاشق هم می‌شه. فضای کافه در املی پر از رنگ‌های گرم و حس نوستالژیِ اروپاییه؛ تماشای آدمایی که قهوه می‌نوشن، روزنامه می‌خونن یا گپ می‌زنن باعث می‌شه حس کنیم تو اون میز و صندلی‌های چوبی کنار اونا نشسته‌ایم. املی به زیبایی نشون میده که کافه و قهوه می‌تونن پس‌زمینه‌ی عالی‌ای برای روایت داستان‌های کوچیک و بزرگ زندگی باشن.

Children of Men – فرزندان انسان: یک اتفاق تکان‌دهنده در کافی‌شاپ

در فیلم تلخ و آینده‌نگر فرزندان انسان (۲۰۰۶) به کارگردانی آلفونسو کوارون، در همان آغاز داستان یک سکانس مرتبط با قهوه داریم که مو به تن آدم سیخ می‌کنه. «تئو» (کلایو اوون) تو یک روز خاکستری در لندن آینده، می‌ره توی یک کافی‌شاپ شلوغ تا یک فنجان قهوه بخره. مردم خسته و افسرده‌ان ولی همین قهوه‌ی داغ انگار یه تسکین کوچیک تو اون دنیای آشفته‌ست. تئو لیوان قهوه‌شو می‌گیره و میاد بیرون که ناگهان چند ثانیه بعد کافی‌شاپ پشت سرش منفجر می‌شه! شوک این صحنه با این که قهوه در دستان تئو سالم مونده، به بیننده نشون میده دنیای فیلم چقدر ناامنه. حضور قهوه اینجا خیلی کوتاهه اما هدفمنده: تاکید بر شکنندگی لحظه‌های آرامش؛ این که حتی جرعه‌ای قهوه در اون دنیا غنیمته و ممکنه در یک چشم به هم زدن همه چیز نابود بشه.

Coffee and Cigarettes – قهوه و سیگار: وقتی کل فیلم در مورد قهوه‌ست

تا اینجا از سکانس‌های قهوه‌ای تو فیلم‌های مختلف گفتیم، اما یه فیلم هست که همه‌ش درباره‌ی قهوه (و البته سیگاره)! فیلم مستقل قهوه و سیگار (۲۰۰۳) ساخته‌ی جیم جارموش، یه مجموعه‌ از چندین گفتگوی کوتاهه که تو هر کدوم، شخصیت‌ها سر میز کافی‌شاپ نشستن و دارن قهوه می‌خورن و سیگار می‌کشن. خبری از اکشن یا داستان پیچیده نیست؛ جذابیت فیلم به تماشای همین تعاملات ساده‌ی آدم‌هاست که موضوع حرفاشون می‌تونه هر چیزی باشه: از الویس پریسلی گرفته تا علم و حتی خودِ اعتیاد به کافئین! جالبه که بازیگرای مشهوری مثل کیت بلانشت، استیو بوشمی، آلفرد مولینا و خیلی‌های دیگه هم تو اپیزودهای مختلفش حضور دارن. قهوه و سیگار ادای دِینیه به فرهنگ کافه‌نشینی و نشون میده گاهی یه فنجون قهوه مشترک چطور می‌تونه آدم‌ها رو دور هم جمع کنه، حتی اگه فقط برای چند دقیقه گفتگوی ظاهراً پیش‌پاافتاده باشه.

The Usual Suspects – مظنونین همیشگی: یک فنجان قهوه و فاش شدن یک راز

خود قهوه همیشه مایه‌ی آرامش نیست؛ بعضی وقتا لیوان قهوه خودش تبدیل به کلید معما می‌شه! تو پایان غافلگیرکننده‌ی فیلم مظنونین همیشگی (۱۹۹۵)، کارآگاه «کویان» داره حرف‌های ظاهراً بی‌اهمیت یک خلافکار معلول (کوین اسپیسی) رو با بی‌حوصلگی گوش میده و هم‌زمان از فنجون قهوه‌ش می‌نوشه. وقتی خلافکاره میره، کارآگاه با نگاه به لیوان قهوه و چیزایی که روش نوشته شده (اسم یک برند)، ناگهان متوجه می‌شه که تمام داستان دروغ بوده و اون مجرم معلول در واقع همون جنایتکار افسانه‌ای تحت تعقیبه. بعد از این کشف، لیوان قهوه از دستش می‌افته و می‌شکنه. این سکانس سقوط فنجون قهوه یکی از ماندگارترین صحنه‌های پایان‌بندی در سینماست که بدون هیچ دیالوگی، فقط با یک شیء ساده (قهوه)، پرده از یک راز بزرگ برمی‌داره و تماشاگر رو میخکوب می‌کنه.

کافی‌شاپ؛ لوکیشن محبوب قصه‌ها

تا اینجا دیدیم که چه‌طور یه فنجون قهوه می‌تونه چاشنی صحنه‌های به‌یادماندنی شه. در کنار اون‌ها، کافی‌شاپ خودش به عنوان یک لوکیشن (محل رخ‌دادن داستان) خیلی وقتا تو فیلم‌ها حضور پررنگی داره. اصلاً کافی‌شاپ‌ها به خاطر فضای صمیمی و خودمونی‌شون، جای محبوبی برای فیلمسازا هستن تا آدم‌ها رو دور هم جمع کنن. از قرار عاشقانه‌ی دو جوان در فیلم‌های رمانتیک گرفته تا جلسه‌ی نقشه‌کشی گروه خلافکاران در فیلم‌های جنایی، کافی‌شاپ محیطیه که توش حرف‌ها راحت‌تر زده می‌شه و ارتباط بین شخصیت‌ها واقعی‌تر به نظر میاد.

توی خیلی از شهرهای بزرگ دنیا، فرهنگ کافی‌شاپ‌نشینی بخش مهمی از زندگی روزمره‌ست؛ برای همین سینما هم این فرهنگ رو منعکس می‌کنه. فیلم‌هایی مثل You’ve Got Mail (که تو ایران با اسم «پیامت را دریافت کردم» شناخته می‌شه) نشون میدن چطور یک کافه‌ی زنجیره‌ای مثل استارباکس جزئی از سبک زندگی شهری شده؛ شخصیت‌ها تو صف کافی‌شاپ درباره‌ی پیچیدگی سفارش یه قهوه‌ی ساده شوخی می‌کنن یا اولین ملاقاتشون رو می‌ذارن تو کافه. یا مثلاً تو کمدی‌های رمانتیک دیگه، همیشه اون صحنه‌ی کلیشه‌ای قرار اول تو کافی‌شاپ هست که دو نفر با خجالت قهوه سفارش می‌دن و سعی می‌کنن سر صحبت رو باز کنن.

همچنین، کافه‌ها در فیلم‌های هنری‌تر یا مستقل هم نقش پاتوق فرهنگی رو دارن. مثلا تو بعضی فیلم‌های اروپایی، کافه جاییه که روشنفکرا جمع می‌شن و بحث‌های فلسفی می‌کنن یا شاعرها شعر می‌نویسن. این تصویر ریشه در واقعیت داره؛ چون تو تاریخ هم کافه‌ها محل تولد جنبش‌های فکری و هنری زیادی بودن. سینماگرها هم از این فضا برای نشون دادن عمق فکری شخصیت‌ها یا حال‌وهوای تاریخی یه دوره استفاده می‌کنن.

حتی در آثار معمایی یا ترسناک هم گاهی کافی‌شاپ‌ها حضور دارن تا یه لحظه استراحت به شخصیت‌ها بدن یا برعکس، با یک اتفاق ناخوشایند در اون فضای ظاهراً امن (مثل مثال فرزندان انسان که دیدیم) مخاطب رو غافلگیر کنن. خلاصه که کافی‌شاپ تو سینما مثل خونه‌ی دوم شخصیت‌هاست؛ جایی که دوستی‌ها شکل می‌گیره، رازها فاش می‌شه، یا صرفاً یه نفس‌تازه‌کردن بین ماجراهای پرتنش اتفاق می‌افته.

ردپای قهوه در سینمای ایران

شاید تا اینجا بیشتر از هالیوود و اروپا گفتیم، اما سوال اینه که قهوه در سینمای ایران چه جایگاهی داره؟ حقیقتش رو بخواین، تو تاریخ سینمای کلاسیک ایران، قهوه زیاد نقش پررنگی نداشته. تو فرهنگ ما سال‌ها نوشیدنی اصلی محافل چای بوده و چیزی که بهش می‌گیم «قهوه‌خانه» در واقع همون چایخونه‌های سنتی‌ان که پاتوق نقال‌ها و مردم عادی بودن. برای همین، تو فیلم‌ها و سریال‌های قدیمی ایرانی بیشتر سماور و استکان چای می‌بینیم تا قهوه‌جوش و فنجون قهوه.

اما در یکی دو دهه‌ی اخیر، با رواج فرهنگ کافی‌شاپ در شهرهای بزرگ ایران، پای قهوه و کافه‌های مدرن به سینمای ما هم باز شده. خیلی از فیلم‌های شهری امروز، مخصوصاً اون‌هایی که زندگی جوون‌ها یا طبقه‌ی متوسط مدرن رو نشون میدن، سکانس‌هایی تو کافی‌شاپ دارن. تو این صحنه‌ها شخصیت‌ها قرار می‌ذارن کافه، گپ می‌زنن، قهوه یا کاپوچینو سفارش میدن و اینطوری حال‌وهوای امروزی و شیک‌تری به داستان داده می‌شه.

مثلاً فیلم کافه ستاره (۱۳۸۵) تقریبا تمام داستانش حول یک کافه در جنوب شهر تهران می‌گذره و زندگی سه زن رو در ارتباط با اون کافه روایت می‌کنه. یا در فیلم کافه ترانزیت (۱۳۸۴) یک زن بیوه برای حفظ استقلالش یک کافه بین‌راهی رو اداره می‌کنه و ماجراهای جالبی پیش میاد. این‌ها نمونه‌هایی از حضور مستقیم کافه (ولو به اسم) در سینمای ایران هستن که نشون میده ما هم کم‌کم به اهمیت این فضا پی بردیم.

البته هنوز هم در سینمای ایران، چای حرف اول رو می‌زنه و قهوه شاید بیشتر نماد نسل جدید باشه. اما چیزی که مهمه اینه که مخاطب ایرانی الان دیگه کاملا با مفهوم کافی‌شاپ خو گرفته؛ خیلی‌ها خودشون پاتوقشون یه کافه‌ست و با دیدن چنین صحنه‌هایی تو فیلم‌ها احساس نزدیکی می‌کنن. شاید در آینده فیلم‌های ایرانی بیشتری بسازیم که عطر قهوه از توشون بلند بشه و تو کافینا با شوق درباره‌شون بنویسیم!

حرف آخر:

قهوه در سینما یعنی لمس کردن زندگی واقعی روی پرده. اون لحظه‌ای که بازیگر محبوبمون یه جرعه از فنجونش می‌نوشه و ما توی سالن سینما (یا خونه‌ی خودمون) احساس می‌کنیم بوی قهوه رو شنیدیم، جادوی سینما کامل می‌شه. این نوشیدنی محبوب تونسته از پس سال‌ها و ژانرهای مختلف، خودش رو تو دل فیلم‌ها جا کنه و صحنه‌هایی برامون بسازه که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنیم. پس دفعه‌ی بعد که داشتین فیلم می‌دیدین و یه سکانس قهوه‌ای اومد، اگه هوس کردین یه سر به آشپزخونه بزنین و یه فنجون دم کنین، تعجب نکنین، سینما و قهوه دست به دست هم دادن تا از تماشای فیلم بیشتر لذت ببرین!

 

منابع:

1. https://www.nytimes.com/search?query=coffee+in+cinema+symbolism

2. https://www.theguardian.com/film/series/film-today?q=role+of+coffee+in+films